مرض در دل تو ،حجاب بر سر من!

حق حضانت برای تو ،درد زایمان برای من!

نام خانواده برای تو ،زحمت خانواده برای من!

چهار عقد ، برای تو ،"حسرت عشق" برای من!!

هزار صیغه برای تو ،حکم سنگسار برای من!

هوس برای تو! ،عفاف برای من!

برای تو فقط پوشش ع و ر ت ،برای من روکش! حتی شده صورت!!

هــــــــــــــزار ســـــــال گذشت این مرض درمان نشــــــــــــــد!! ..

 همه چیز برای تو ؛ و هیچ برای من .

براستی زن بودن کار مشکلی است :
 مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی ، 
همانند یک مرد کار کنی ، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک خانم مسن فکر کنی

 


تاريخ : چهار شنبه 30 مرداد 1392 | 11:23 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت

 


داد نمیزنند!

 

 


ناسزا نمیگویند

 

 


نمیشکنند

 

 


تهمت نمیزنند

 

 


تنها

 

 


"قدم" میزنند و در خلوت خود فرو میروند و

 

 


 

 


خالی میکنند تمام خشم خود را

 

 


تا

 

 


مبادا به کسی که دوستش میدارد از گل کمتر گفته باشد!!!

 


(( او را بینهایت دوست دارم ))




تاريخ : چهار شنبه 30 مرداد 1392 | 11:21 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 یادمان باشد که ،
من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست ،
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم……
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتادبه خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا.


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 27 مرداد 1392 | 22:20 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 پيش از اينها فكر مي كردم خدا
خانه اي دارد ميان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس و خشتي از طلا
پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور
ماه، برق كوچكي از تاج او
هر ستاره،پولكي از تاج او
اطلس پيراهن او، آسمان
نقشِ روي دامن او، كهكشان
رعد و برق شب، طنين خنده اش
سيل و طوفان، نعره ي توفنده اش
دكمه ي پيراهن او ، آفتاب
برق تيغ و خنجر او ، ماهتاب
هيچ كس از جاي او آگاه نيست
هيچ كس را در حضورش راه نيست
پيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خـــــدا ، در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان ، دور از زمين
بود ، اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوستي جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت
هر چه مي پرسيدم ، از خود ، از خدا
از زمين ، از آسمان ، از ابرها
زود مي گفتند:اين كار خداست
پرس و جو از كار او كاري خطاست
هر چه مي پرسي ،جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذابش آتش است
تا ببندي چشم كورت مي كند
تا شدي نزديك ، دورت مي كند
كج گشودي دست ، سنگت مي كند
كج نهادي پاي ، لنگت مي كند
تا خطا كردي ، عذابت مي كند
در ميان آتش ، آبت مي كند...
با همين قصه ، دلم مشغول بود
خواب هايم ، خواب ديو و غول بود
خوب مي ديدم كه غرق آتشم
در دهان شعله هاي سر كشم
در دهان اژدهايي خشمگين
بر سرم بارانِ گُرزِ آتشين
محو مي شد نعره هايم ، بي صدا
در طنين خنده ي خشمِ خدا...
نيّت من ، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي كردم ، همه از ترس بود
مثل از بر كردن يك درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرســــــه
تلخ ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حلِّ صدها مسئله
مثل تكليف رياضي سخت بود
مثل صرفِ فعل ماضي سخت بود
تا كه يك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يك سفر
در ميان راه ، در يك روستا
خانه اي ديدم ، خوب و آشنا
زود پرسيدم : پدر ، اينجا كجاست؟

گفت: اينجا خانه ي خوب خداست!
گفت اينجا مي شود يك لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند
با وضويي ، دست و رويي تازه كرد
با دل خود، گفت و گويي تازه كرد
گفتمش: پس آن خداي خشمگين
خانه اش اين جاست؟ اين جا ، در زمين؟
گفت : آري، خانه ي او بي رياست
فرش هايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي كينه است
مثل نوري در دل آيينه است
عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني
خشم، نامي از نشاني هاي اوست
حالتي از مهرباني هاي اوست
قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهرِ مهربانِ مادر است
دوستي را دوست، معني مي دهد
قهر ما با دوست، معني مي دهد
هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست
قهريِ او هم نشان دوستي است...
تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست
دوستي ، از من به من نزديك تر
از رگ گردن به من نزديك تر
آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد
آ ن خدا مثل خيال و خواب بود
چون حبابي، نقش روي آب بود
مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست، پاك و بي ريا
مي توان با اين خدا پرواز كرد
سفره ي دل را برايش باز كرد
مي توان درباره گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره ، صد هزاران راز گفت
مي توان با او صميمي حرف زد
مثل ياران قديمي حرف زد
مي توان تصنيفي از پرواز خواند
با الفباي سكوت آواز خواند
مي توان مثل علف ها حرف زد
با زباني بي الفبا حرف زد
مي توان درباره هر چيز گفت
مي توان شعري خيال انگيز گفت
مثل اين شعر روان و آشنا:
«پيش از اين ها فكر مي كردم خدا...»


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 27 مرداد 1392 | 22:18 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 عشق زیباست اما غم دارد
عشق زیباست اما دل را می سوزاند
عشق زیباست اما نفسهای خسته ، دیگر تاب تحمل غمش را ندارد
عشق زیباست اما دیوانگی هم عالمی دارد
عشق تار و پود شکسته قلب را جلا می دهد 
عشق قلب بیقراری را طوفانی می کند
عشق تنها امید قلب یک عاشق است
عشق مقامی بس عظیم و والا دارد
عشق معنای تمام زندگی یک عاشق است
عشق دل را بیقرار می کند و چشم را گریان 
چشم هایی که برای عشق ، اشک می ریزند ، بسیار مقدس هستند
عشق صدای تیک تاک قلب عاشق است
قلبی که هر لحظه احساس می کند در حال خاموش شدن است
عشق صدای نبض زندگی است
زندگی و دار و ندار یک عاشق ، در عشقش خلاصه می شود
ای کاش معنای واقعی عشق را درک می کردیم
ای کاش هر لحظه ای با عشق نفس می کشیدیم
ای کاش فاصله ها را با رنگ زیبای عشق ، زیباتر می دیدیم
ای کاش عشقی وجود داشت که هیچگاه از بین نمی رفت
ای کاش تمام عشقهایمان جاودان بود و زیبا
ای کاش زیبایی و پاکی عشق را درک می کردیم
عشق زیباست به زیبایی و پاکی یک نگاه ساده 
عشق مقدس است به تقدس یک قلب عاشق و شیدا
عشق تکان دهنده است حتی اگر یک عشق خیالی باشد
حتی اگر سکوتی بس عظیم در آن نهفته باشد
عشق زیباست حتی اگر تنها یادگار از عشق ، حسرت جدایی باشد
عشق دوست داشتنی است حتی اگر زیر بار غم عشق ، شکسته شویم
عشق مقدس است حتی اگر رویایی بیش نباشد
ای کاش می شد حرف یک عاشق رااز نگاهش خواند
و صدای قلب بیقرارش را شنید
عشق را دوست دارم حتی اگر عاشق بودنم جرمی بیش نباشد.............
حال به نظر شما عشق یعنی .......؟


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 27 مرداد 1392 | 22:17 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

آهای ِ روزگار !!

 

برایم مشخـــص کن

اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی

normal love persianv com %2810%29 تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:54 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

یکـــــــ حبه قنــــــد ، 

درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان 
قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک 
دنیـــــــــا قنـــد ،
در این 
دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این 
زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود … !
235511 تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس
 

 


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:52 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

جزر و مد های زیادی آمده اند و رفته اند

 

مـــــــوج در مـــــــوج

امـــــــــا نمی دانم چرا

هنوز هم بر تن خیس ســــاحل

نام تــــــــــو را می بینمـــــــ ...!

 
 تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:34 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

حکایتـــــ من

 

حکایت** ماهی تُنگ شکستـــه ایســـت

که روی زمین دل دل می زند ..

و حکایتــــــ تو

حکایت پسرک شیطان تیر کـــــمـان به دستی

که نفس های او را شـــــماره می کند ..

 
ms0qrdpw895b0hqo4f7q تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:33 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

وقتی که تو نیستی

 

با سبد سبد دلتنگی چه کنم؟

انگار با نبودنت

نام رنگ می بازد

دیگر نمی خواهم کسی را صدا بزنم ..

 
d8afd984d8aad986daafdb8c تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:32 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 یه صفحه سفید، به همراه یک قلم

 

این بار حرف ،حرف نگفته ست

یک حرف تازه

نه از تو …

هی فکر می کنم

هی با قلم به کاغذ سیخ می زنم

اما

دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند

انگار این قلم

جز با حضور نام تو فرمان نمی برد

در تمام صفحه های دفتر شعرم

در گوشه های خالی قلبم

در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام

چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود

مثل درخت در دل من ریشه کرده ای

 تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:31 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 ساعت از نیمه شب گذشته است و من به این می اندیشم :

 

اگر کاری که ” عشق ” با من کرد با تو می کرد

چند روز دوام می آوردی ؟؟؟؟

mahtab تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 | 21:26 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 از دل برود هر انکه از دیده برفت؟؟؟؟؟

نه....هر انکه از دیده برفت بر دو چشم بسته ی یار نشست


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : سه شنبه 22 مرداد 1392 | 16:47 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 عاشقانه های بسیار زیبا و دیدنی (تصویری)


موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 22 مرداد 1392 | 13:54 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 کنار حوصله ام بمان... اگر نباشی دلم که هیچ دنیا هم تنگ میشود.

 

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 23:10 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 من در این گوشه ی تاریک زمین....
تابه کی خواهم ماند.؟....
شعر اندوه وجنون ومرگ را....
تابه کی خواهم خواند...؟تابه کی از پس شب....
به سحر خیره شدن.....
وبه اندیشهی عشق.... به خیال خیره شدن....

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 23:0 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

وفا را هیچکس تجربه نکرد تا به دیگران بیاموزد


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 22:55 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 اشک ریختن گاهی اروم میکنه گاهی داغون ...

اشک میریزم واسه کسی که یروز بهم گفت چقدر قشنگ گریه میکنیییی!!!!

که یه روزم گفت.........
زندگی...لعنت به زندگی....لعنت به توی خائن...که تنت با تن کس دیگه گرمه و...

سرمای قلبم یخی دستام هدیه ی توئه


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 22:1 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 میخواهمت برای بار هزارم....با هزار اشتبااه میخواهمت...

.هربار میخورم از احساسی که تورا میخواهد وکنترلش سخته...

محاله...یکبار واستا پای خواستنت...منو بخواه و واسه همیشه بمون...

بمون و ابدی شو...


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 21:55 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 چقدر وقتی همه چی مجازی میشه سنگی وسرد میشه.....چقدر زود دیر میشه...چقدر بده انتظار کسیو بکشی که دستاش ...نگاش ...خنده هاش ...لباش ...حتی گرمای تنش مال مال یکی دیگس ...چقد سخته مزه ی خیانتو تو دهنت ...تو قلبت ...تو وجودت مزه مزه کنی اما بازم بخوایش... بخوای که برگرده ...بخوای حس تصاحبشو... بخوای بازم اسیرت باشه ....تا دوباره ازت بپرسه تا با هام چیکار میکنی؟؟؟؟


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 21:38 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 هیچ وقت از کسی که تنهات گذاشت دلگیر نباش....

بهش لبخندی بزن و بگو:

مرسی که گذاشتی فرصته بهتری داشته باشم


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1392 | 21:8 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 احساس است…

 

مزرعــــه که نیست...
هـــــی شخـــمش
 میـــــزنی لعنتــــــی

 

 

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:19 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 کـاش نجابتـم را بهـانه رفتنتـ قـرار نمیـدادی

 



 

تـا بـا دیـدن هـر هـرزه ای


بـه خودم نگویـم : اگـر مثـل ایـن ها بـودی نمیـرفتـ



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:17 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 


روزگاری خواهد رسید . . .


همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی

دلت هوایم را خواهد کرد . . .
...

به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را . . .


به یاد خواهی آورد خنده هایم را . . .

به یاد خواهی آورد اشک هایم را . . .

به یاد خواهی آورد آغوشم را
. . .

مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی :

 من آغوشت را می خواهم


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:15 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 



اشک ها قطـره نیستنـد !

بلکه کلمـاتى هستنـد که مى افتنـد ....

فقط بخاطـر اینکه :

پیـدا نـمیکنند کسى را

که معنــى این کلمـات را بــفهمـد ... !!!


تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:14 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |



بگو تمام تـــــــــو مال مــــن است

 


دلــــــــم میخواهد

 


حســـادت کنم به خـــــــودم…


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:11 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |


 

گفتی بازی برد و باخت دارد …


ولی زبانم بند آمد بگویم که من بازی نکردم ؛ من با تو زندگی کردم !


.لعنتی


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:11 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

ایســــــتــــاده ام …

بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !

مـــن ،

همیــن جا ،

کنار قـــول هـایت ،

درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت ،

محـــــکم ایــستاده ام !!

موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:10 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 



کاش بودی . . .


وقتـی بغض مـی کردم . . .


فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . .


ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . .


اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .!


فقط همـیــن …!!!



موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:9 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |


 

به نام کلام دروغین عشق

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم

اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت

و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ

خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و

همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده

قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.

از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.

نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 22:5 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 fu3319 300x259 جمله های دلتنگی جدید   مرداد 92

 

جمله های زیبا در مورد 

پیرمرد همسایه آلزایمر دارد …
دیروز زیادی شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بیدار شود …!

عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی

 

دلتنگم،
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره.

گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم…
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد…

 

انسان های بزرگ دو دل دارند :
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است …

دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس می کند : آقا… آقا ” دعا ” می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا ” دعا ” می کند….

 

کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی… در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد وبرایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش، کودک پرسید:ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری!!!

در “نقاشی هایم” تنهاییم را پنهان می کنم…
در “دلم” دلتنگی ام را…
در “سکوتم” حرف های نگفته ام را…
در “لبخندم” غصه هایم را…
دل من…
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من…
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ­ااااااااده

 

قند خون مادر بالاست
دلش اما همیشه شور می زند برای ما

اشک‌های مادر , …مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مروارید!
حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم
داستانی دارد دستانش

پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند
عرق شرم …بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
… کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، ” چقدر تشنه بودم ”
پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است …

 

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :
می خورم به سلامتی ۲ بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم ۲ بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای که مادر بر گونه بچه تازه متولد شده میزنه و بچه نمی فهمه !

دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه


موضوعات مرتبط: داستانک ، ،

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1392 | 12:30 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره

خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه و دستامو بگیره و بگه :

ادما اذیتت میکنن؟؟؟؟؟ بیا بریم.....


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 11:48 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو سه ماه بیشتر زنده نیست..
یاد گرفتم عشق یعنی فاصله 
و فاصله یعنی دو خط موازی که هیچگاه به هم نمیرسند....
یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه ی خودت وفادار نیست 
ویاد گرفتم هرچه عاشق تری تنهاتری..


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 11:44 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 شبی در عالم مستی نشستم گریه ها کردم...
برای این دل خسته شبی تا صبح دعا کردم....
دعا کردم که از یادم رود یارم....
ولی اهسته میگفتم....
خدایا اشتباه کردم.......


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 11:30 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

من درد میکشم تو اما چشمانت را ببند...

سخت است بدانم میبینی و بی خیالی.....................


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1392 | 1:0 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد بیاد توی تنهایی هام

ومنم اجازه ندم!...اونم بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و بگه مگه...

من مردم که تو تنها بمونی؟


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 23:42 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 نازنین فاصله میان ما از کجا تا کجا بود؟ما هردو شکستیم.....او دله مرا ومن غرورم را
ماهردو بریدیم....او از عشقه منو من از نبودنش
هر دو فراموش کرده بودیم..... او راه ورسم عاشقی را ومن هرکسی را جز او....
چه بی رحمانه بود ان لحظه ی شوم.....که هر دو رفتیم....
او در قلب دیگری و من به عمق درد.....
گله ای ندارم از او....میدانم نه من لایق او بودم ونه او لایق تنهایی....
یادش هست چه عذابی کشیده بودیم؟؟؟؟؟؟
او برای پیدا کردن بهانه ای برای جدایی ومن :برای بر هم نزدن ارامش او
....

 

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 23:20 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 دیروز با یه دسته گل اومده بود دیدنم 
با یه نگاه مهربون نگاهی که سالها ارزوشو داشتم و اون ازم دریغ میکرد
گریه کردو گفت دلش برام تنگ شده 
ولی من فقط نگاش کردم....
وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 22:57 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 دلم کما میخواهد....


از انهایی که دکتر فقط میگه:


((متاسفم فقط براش دعا کنید
))


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 22:4 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

کاش زندگی به همین سادگی بود 

به همین سادگی!! 

خالی از حسرت 

پوچ از تنهایی 

بدون بغض 

کاش او... 

یک تنه می توانست حریف همه ی غم های بزرگ قلب کوچکت باشد 

کاش او می توانست غرق لبخند کند تمام دقایقت را 

افسوس که او خود اسیر یک مشت بی کسی است 

کاش او می توانست مونست باشد همه ی شب های بی محتوا را 

کاش تو.... 

دلت این همه غم نداشت...! 

کاش سادگی همه ی این درد و دل های ساده را می شد 

برای خدا روی کاغذ نوشت 

برای خدا نوشت و به نشانی سادگی یک آرزوی محقر برایش پست کرد 

کاش می شد همیشه انقدر ساده نوشت 

ساده اما ... 

پر از حرف های ناگفته... 

پر از لحظه هایی که ناگزیر، زود، دیر شد 

کاش گریستن یادت نمی دادند 

بغض، بدرقه ی چشمانت نمی کردند 

کاش او... 

می توانست به جای بغض هایت 

یک آسمان گریه کند... 

کاش او... 

خاطره ی بودنش، جای خالی همه ی خاطره های بی سرانجام چشمان همیشه صبورت را 

پر از پرواز پروانه های عاشق می کرد 

کاش او... 

نازنینم!! 

به گمانم (او) همان (من) م! 

خویش از همه ی دنیا جدا... 



کاش زندگی ما آدم ها... 

به همین سادگی بود.... 

تنها... 

به همین سادگی...!! 








موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:35 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته....

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ....





برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:32 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد

و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض

تا بیاید از راه

از خم پیچک نیلوفرها

روی موهای سرت بنشیند

یا که از قطره آب کف دستت بخورد

گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ..





yaspic.ir hasharat 4 حشرات در شبنم صبحگاهی


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:31 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 تنهایی بهتر است

خودتی خودت

حداقل روحت آسایش بیشتری دارد

نگرانی كمتری داری

و میتوانی برای خودت باشی

هیچ كس دیگر به با هم بودن های قدیم اعتقاد ندارد

همه میخواهند تو را از سر خود باز كنند

كاش كمی عوض میشدیم








موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:29 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 من امشب دستها رابرده ام بالا سپردم دل به آن والاو

 از عمق وجود خود خدایم را صدا کردم

 نمیدانم چه میخواهی ولی امشب برای تو

 برای رفع غمهایت برای قلب زیبایت برای آرزوهایت به درگاهش دعا کردم 

و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد و در قلبم یقین دارم دعاهایم اثر دارد 

التماس دعا






 اس ام اس های مذهبی و عرفانی با موضوع خدا بهمن ماه 91


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:28 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 آهسته بیا

چیزی هم ننویس
 

نظر هم نگذار
 

همان که بخوانی بس است
 

من به بی محلی آدمها عادت دارم
 









موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:26 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 این روزها

بیشتر از هر زمانی

دوست دارم خودم باشم !!

دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم

و نه هراس از دست دادن را .....

هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد

دلم هوای خودم را کرده است ...

همین...




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 13:25 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..

یکی که بهش اعتماد داری ..

بهت اعتماد داره ..

از دلتنگی هاش برات میگه ..

از دلتنگی هات براش میگی ..

آروم میشه ..

آروم میشی ..

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..

این حس مثل قطره های بارون پاکه ..!!

 

 

 


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 12:43 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

 ساحل افتاده گفت: "گرچه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد آه که من چیستم"

موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت:

"هستم اگر میروم، گر نروم نیستم"


"اقبال لاهوری"


 


موضوعات مرتبط: فلسفی ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 12:42 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده...به یک دلخوشی کوچک...


به یک احوالپرسی ساده...به یک دلداری کوتاه ...

به یک "تکان سر" یعنی تو را می فهمم...
 

... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری! به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"

... به یک وقت گذاشتن برای تو...
 


به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان قهوه !
 


به شنیدن یک "من کنارت هستم "... به یک هدیه ی بی مناسبت ...


به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...

به یک غافلگیری :به یک خوشحال کردن کوچک ...


به یک نگاه...به یک شاخه گل...


دل آدم گاهی...چه شاد است ...به یک فهمیده شدن درست !

به یک لبخند! یک سلام !


به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!

و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم دریغ میکنیم


و تمام محبت و دوست داشتنمان را گذاشته ایم کنار


تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار 
هم کنیم...!!!

 


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1392 | 12:40 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

 

من گم شدم بین حس بودن و نبودن ،

بین حیات و مرگ ،

بین گناه و معصومیت ،

من گم شدم در ظلمت شب بدون حضور تو ،

گفتی : به تنهایی من دست نزن ،

من تنهاتر از آنم که تنها بمانم ،

اما می دانی من آخر تنهایم .................


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : پنج شنبه 17 مرداد 1392 | 10:57 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
.: Weblog Themes By mohamadreza :.